تولد دوماهگی
امروز سه روز از تولد سه ماهگیت میگذره و سه روز پیش شما دو ماهگی رو تموم کردی وارد ماه سوم شدی عزیزم پسر نازم تولدت مبارک ...
نویسنده :
ثریا
22:51
ما برگشتیم
مسافرتمون چهار روز طول کشید. کوتاه بود ولی خیلی خوش گذشت. همه اقوام پسر گلمونو دیدن و حسابی پسرمون جاشو تو دل همشون باز کرد مادر بزرگها -عمه ها خاله ها دختراو پسراشون خلاصه همه و همه. سه شنبه هم عروسی بودیم جشن پسر عموی خوبم بود که حسابی خوش گذشت. وقتمون خیلی کم بود فرصت نشد بیرون بریم و خرید کنیم به امید خدا دفعه بعد. عکس پسرم تو عروسی رو میزارم تو وبلاگش که بعدها ببینه با اون لباسی که عمو مهرداد و زن عمو آناهیتا واسش گرفتن ...
نویسنده :
ثریا
21:09
واکسن دوماهگی
پسر گلم پنج شنبه 2 شهریور شما دو ماهت تموم شد و وارد ماه سوم از زندگیت شدی و صبح ساعت 9 من و بابایی و شما سه تایی رفتیم که کارهای واکسن و قد و وزن عشقم رو انجام بدیم ماشالله همه چی خوب بود وزنت 5کیلو 500 گرم و قدت 58 بود بمیرم برات وقتی واست واکسن زدن خیلی گریه گردی حقم داشتی دو تا آمپول به هر دو پاهات اومدیم خونه یه خورده تب داشتی و بیحال بودی ولی خدا رو شکر روز بعد همون پسر خوش اخلاق خودمون شدی اینم عکست تو بیحالی و خواب ...
نویسنده :
ثریا
21:07
مسافرت
سلام عزیزم تو این دو هفته ای که به وبلاگت سر نزدم خیلی کار داشتیم یک هفته ای رفتیم خونه مامان بزرگها اینو بگم عشقم خیلی برات ذوق میکنن و عاشقتن و کادوهای خوشگلی هم بهت دادن بعدش دعوت بودیم خونه دختر دایی من عزیزم و اونجا هم یه لباس خوشگل کادو گرفتی که برعکس همه لباسهایی که کادو میگیری و بزرگن این یه خورده کوچولو بود آخه پسرم داره بزرگ و بزرگتر میشه خیلی از لباسهاتو برداشتم چون کوچولو شده بود و تنت نمیرفت اگه خدا بخواد شنبه هم داریم بعد از یکسال میریم کرمانشاه دیار مامانی همه منتظرن تو رو ببینن و عروسی پسر عمو سهیل هم هست حسابی بهمون خوش میگذره ...
نویسنده :
ثریا
15:47
هدیه عمو مهدی و زن عمو ستاره
پسر گلم زن عمو ستاره و عمو مهدی چند تا لباس خوشگل واست کادو آوردن خیلی خوشگله و رنگشم خیلی بهت میاد ازش عکس گرفتم که یادمون باشه محبتشونو دستشون درد نکنه ...
نویسنده :
ثریا
23:19
برای عشقمون
سلام پسرم یادته بهت گفتم تو مسابقه اتاق من نی نی وبلاگ هشتم شدی و قراره عکستو یک هفته تو ویترین بزارن این هفته نوبت تو شد و عکس خوشگلت با چند تا از نی نی های دیگه اونجا بود حالا واست عکستو میزارم که یادگاری بمونه عشقم ...
نویسنده :
ثریا
23:14
عکسهای دیروز که خوش اخلاق بودی
یک ماهگیت مبارک عزیز دلم
سلام پسرم دوم مرداد یک ماهه شدی عشقم با بابا رضا رفتی خانه بهداشت تا قد و وزنتو بگیرن ماشالله هم وزنت خوب بود و هم قد کشیده بودی قرار شد بابایی بره کیک بگیره واست جشن یک ماهگیتو سه نفری بگیریم که کیک به خاطر ماه رمضان نبود البته بود ولی مونده که بابایی رولت گرفت تا به کارامون رسیدیم تو بی تابی کردی چند ساعت فقط تو رو آروم کردیم و برق رفت و بالخره نشد که نشد پسرم ساعت 1 نیمه شب برق اومد و من و بابا خسته خسته و تو هم خواب بودی ولی ظهرش که سر حال بودی یه عکس ازت گرفتم که میزارم برات قول میدم که دو ماهگیت جبران کنم عزیزم ...
نویسنده :
ثریا
18:29
عشق من
سلام پسرم امروز با بابایی شما رو بردیم حمام حسابی از آب خوشت اومده بود و اصلا اذیت نکردی بعد اومدی شیر خوردی و مثل فرشته ها خوابیدی ...
نویسنده :
ثریا
16:23