سعیدسعید، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

سعید عشق مامان و باباش

سعیدم

 

به وبلاگ عشق من خوش آمدید


پسر و دکتر

  دیرزو با بابایی و صد البته سعید جونی رفتیم چکاپ ماهیانه هزار ماشالله پسرم نرمال نرمال بود وزن و قدش عالی واسه آقای دکتر هم حسابی خندید و صداهای جور وا جور در میاورد و سه شنبه که موقع واکسنه عشق منه آقای دکتر گفت دو هفته بعد لعاب برنج بهت بدم گل پسرم و رسما غذا خوردن شروع میشه این چند روز هم رفتمی خونه مامان و بابا (مامانی) و بعدش مامان و بابا (بابایی) حسابی دل همشونو آب کردی با اخلاق خوب و خوش روییت فقط براشون میخندیدی عزیزم ...
30 مهر 1391

اولین حمام با مامان

  عزیز دلم دو روز پیش من و تو برای اولین ماه تو این سه ماه رفتیم حمام خدا رو شکر مثل همیشه خوش رو بودی و از آب بازی لذت بردی و پاهاتو تکون میدادی جدیدا حموم که میری خیلی شیطنت میکنی مامان فدات شه خدا رو شکر مشکلی پیش نیومد و تجربه شیرینی بود دو تا ازعکسهاتو که بعد از حمام ازت گرفتم میزارم   ...
8 مهر 1391

عشقمون سه ماهه شد

                                                            پسر گلم چه زود گذشت انگار همین دیروز بود که یه پسر کوچولو ناز بودی که پاتو به این دنیا گذاشتی هزار ماشالله خیلی شیرین شدی من و بابایی رو خوب میشناسی فقط میخندی و سنگینم شدی و قد بلند خیلی خیلی دوستت داریم عزیزم وقتی رفتیم خونه مامان خاله سحر برات یه خرگوش خوشگل خرید و زن عمو آناهیتا یه کفش...
2 مهر 1391