ممنون بابا رضا و مامان بزرگ
پسرم تو این هیجده روزی که دنیا اومدی مامان بزرگ(مامان من) دوازده روز اینجا بود خیلی برای همه ما زحمت کشید بعد که رفت خونشون بابایی جای مامان بزرگ رو گرفت عسلم -بابا رضا عاشقته و خیلی به مامان کمک میکنه تو کارها به مامان کمک میکنه - کارهای مربوط به تو رو انجام میده و بعضی وقتها خیلی خسته میشه خدا رو شکر به خاطر این بابایی که تو داری و همسری من -از خدا میخواییم همیشه سلامت نگهش داره این هندونه تقدیم به بابا رضا چون خیلی دوست داره از طرف سعید و مامان سعید ...
نویسنده :
ثریا
13:51
سعیدم برنده شد
سلام عشقم -پسر نازم تو مسابقه اتاق من نی نی وبلاگ شرکت کرده بودی و هشتم شدی مبارکه عزیزم ...
نویسنده :
ثریا
13:41
مسابقه نی نی وبلاگ (اتاق من)
خوش اومدی
پسر نازم جمعه دوم تیر 1391 ساعت 9:30 صبح در بیمارستان پیامبران دنیا اومد با وزن 3کیلو 300 و قد 50 ...
نویسنده :
ثریا
17:38
فقط یه روزه دیگه
سلام پسرم -عزیزم تا کمتر از بیست ساعت دیگه خانوادمون 3 نفره میشه امروز آخرین روزیه که من و بابا رضا دو تایی هستیم نمیدونم چه حسیه وقتی به فردا فکر میکنم ولی اینو میدونم خیلی من و بابا خوشحالیم خیلی از دوستاو آشناها تماس گرفتن و یا پیام دادن و اسه فردا و خوشحالن از خدا میخوام سالم و سلامت بیای و بغلت کنم و من و بابا رضا پدر و مادر خوبی برای تو باشیم از بابا رضا که مطمئنم بهترین بابای دنیا میشه منم سعی میکنم مثل بابا رضا باشم ...
نویسنده :
ثریا
15:17
آخرین جمعه
سلام پسرم دیروز مامان بزرگ و خاله سحر اومدن خونمون و کلی خونرو تمیز کردن و یه سری وسیله آوردن و امروز رفتن -عزیزم امروز آخرین جمعه ای هست که من و بابا رضا دونفریم به امید خدا جمعه آینده خانواده ما سه نفره میشه ...
نویسنده :
ثریا
23:39